یادم افتاد اون روزی که تو شهرضا، بیرون در دانشگاه منتظر اتوبوس بودیم و دردانشگاهو بستن(هرهرهر) نشستیم روی جدول جلوی در ومن یادم اومد امتحان میان ترم رو استاد گذاشت درست اونروزی که میخواستم برگردم تهران یه دل سیر خودمو لوس کنم برای مامانم. بعد زدم زیر گریه و حالا گریه نکن کی گریه بکن. نمیدونم چرا خجالت نکشیدم از اون ملتی که اونجا بودن. همیشه انقد رک و راحت بودم؟ یا همیشه انقد خر بودم؟ یا چی؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر