دوشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۹

خدا، حالت خوبه؟
مرسی ازت. شکرت. خیلی خوبی. خیلی قشنگ تنبیه میکنی منو.
خدایا، میشه به دادم برسی؟ خدایی کن. احتیاج دارم بهت. میفهمی؟

این چه وضعیتیه آخه؟ خودت خجالت نمیکشی وقتی میبینی بنده ت اینطوری به فلاکت افتاده؟ به بدبختی و بیچارگی افتاده؟
خودت احساس نمیکنی دیگه بسه؟ فکرنمیکنی دیگه باید بری سراغ بقیه بنده هات؟
انقدرگناه من سنگین بود؟ یا اصلا مگه گناه من چیه؟

نکن اینطوری، به خودت قسمت بدم؟ نکن با من همچین...دارم اذیت میشم خب خیلی سخته آخه..
تحمل ندارم، میبرم وسط راه.
این امتحانه؟ تو که خدایی چرا امتحان اینطوری میگیری؟ من میفتم امتحاناتو.

خدا، خیلی ناراحتم، خیلی دلگیرم. خیلی غم دارم.
معجزه کن!
معجزه کن لطفا..معجزه کن تورو به عیسی مسیح قسم، تورو به مریم مقدس قسم، تورو به اون کلیساهات قسم...
معجزه کن!

هیچ نظری موجود نیست: